الیناالینا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

الینا پرتوی گرم خورشید

برای تو

چشمانم که تلاقی می کند با چشمان سیاهت شراره می کشد امید در قلب بارانی ام و سبز می شود بهار در قاب خالی نگاهم و آن یکی که نبود حرف می زن اززبان تو با دلم       معصومیتت را در ابیات کدام غزل سروده ای که روحم مرید توگشته و اسارت دستان سیمانی ام تا ابدیت پر کشیدهای کودکی نداشته ام با تو معنا می کنم کتیبه های باستانی وجودم را ای نور مهربانی ات را به من ببخش چنان که آفتاب دستانش را به درخت .ای تغزل تنهایی ام شاه بیت دلم باش آن گاه که بتن ها می تازند بر چهره ام و مرا سبز کن با مرداد دستانت 
31 فروردين 1392

عید نوروز

      هفته دوم عید حال الینا خانوم خوب خوب شد و حسابی به گشت و گذار پرداخت و اولین بار سوار کشتی شد .کشتی میرزا کوچک خان انزلی .البته اون روز هوا خیلی سرد بود و باد شدیدی  می وزید برای همین هم مدت خیلی کمی روی عرشه کشتی بودیم .الینا خیلی کنجکاو به مرغ های دریایی نگاه می کرد و دیدن منظره کشتی برایش خیلی جالب بود .بعد هم  حسابی مشغول بازی با نی نی های دیگر بود .با دیدن بچه های دیگر شروع به خندیدن می کرد و برای اونها دست تکون می داد .در نهایت هم خوابش برد .و به هیچ  وجه مامان و بابا رو اذیت نکرد ..کشتی حول و حوش چهار ساعت روی آب بود و به ما خیلی خیلی خوش گذشت . ...
27 فروردين 1392

ماست مالی

بازی مورد علاقه الینا در 8ماهگی موادلازم: یک کاسه ماست یک عدد پیش بند زیرانداز مامان و بابای با حوصله یک عدد دوربین برای ثبت لحظات به یاد ماندنی       ...
27 فروردين 1392

اولین سال تحویل عشق مامان و بابا

درون ماشین نگران شدم چون الینا چندر بار پشت سرهم سرفه کرد اما بابایی گفت که فکر بد نکنم اما فردای اون روز یعنی بیست و هشتم آبریزش الینا شروع شد و سرفه های متوالی دیگر مطمئن شدم که سرما خوردی به دکتر محتشمی زنگ زدم تلفنی نسخه داد و بابایی آن را برایت گرفت حال الینا تعریفی نداشت این بود که روز بیست و نهم ساعت یک و نیم ظهر  راهی مطب دکتر شدیم و پس از گرفتن دارو ها  به شیرینی فروشی رفتیم تا کیک سال  تحویل را سفارش دهیم بعد از سفارش راهی ویلا شدیم مدام درجه حرارت بدن الینا را چک می کرد و خوشبختانه تب نداشتی .     لحظه سال تحویل  اگرچه حال حوصله نداشت این دختر یکی یک دونه ما اما پیراهن قشنگش را پوشید و بی...
27 فروردين 1392

دست دسی

این روزها کار ما شده  دست دسی خوندن و الینا خانوم دست می زند و برای خودش یک پا تشویق کننده شده است البته کمی رقص را هم چاشنی دست زدن هایش می کند .و مدام کلم ماما را بکار می برد و این طوری دل من برایش ضعف می رود ..دو دندان بالایش هم جوانه زده استو درون روروئک مثل فشفشه این ور و اوم ور می رود و دوست دارد هر چیزی را که ما می خوریم بخورد .با دیدن موبایل و تبلت و کنترل تلویزیون  از خود بیخود میشود و هیچ چیزی را با آن ها عوض نمی کند .و البته بای بای هم می کند این فینگیلی مامان .خلاصه این بود شیرین کاری ماه هشتم الینا خانوم 
26 فروردين 1392
1